بخوانیم و بنویسیم



زیاد از دیگران گفتی .


لحظه ای با تاملی برگرد به خودی که مدت ها فراموش شده است.


این خود را رها که کنی؛ کارهایی میکند غیرقابل جبران.


دریاب خودت را . دریاب قبل از آنکه در میان هجوم وحشیانه ی افراد رهگذر گم شود.


به او بیاموز چگونه زندگی کند و فراموشش نکن چون او هرگز تو را رها نخواهد کرد.


زندگی با خودت را یاد بگیر قبل از آنکه بخوای با دیگران زندگی کنی!


شما دائما به یکدیگر نیازمندید.



پس فراموششان کن! دیگران را میگویم.


خودت را دریاب✌


هیچی بیشتر از این درد نداره چیزی رو از دست بدی چون تلاش نکردی نگهش داری یا به دستش بیاری یا آنقدر دیره که تلاشم کنی نمی تونی جبران کنی. گاهی خیلی دیر میشه!
تو هم حق داری چون آگاه نبودی; درمجموع فرصتی بوده که رفته.
اگه اینجوری چیزی رو از دست دادی بدون لیاقت نداشتی و میرسه به کسی که لیاقتش رو داره.
پس تو با این یکی کنار بیا و سعی کن واسه بقیه چیزها دیر نشه چون زندگی ادامه داره!


قهقهه اش دلم را  لرزاند. از چیزهای دردناکی میگفت ولی مدام میخندید. از اتفاقات ناگوار و وحشتناک، از سقوط و شکست هایی که پی در پی داشت،  از دوره درمانی که به خودکشی کشیده شد، از عشقی که تنفر شده بود ولی انگار هنوز عاشق بود، تنهاییی که سالها گریبان گیرش بود، هرنوع ی از طرف  محارم و نامحارم که تحمل کرده بود، چرخه ها و الگوهای ترسناک و باطلی که تکرار میشد، او انگار سنگ تیپا خورده روزگار بود. 

او از همه سنگ خورده بود، او در اوج زیبایی طرد شده بود در اوج سادگی تودهنی خورده بود. در کودکی رها شده بود. 

منم شروع کردم به خندیدن، انگار دیگه دردودل نمیخواست و گوشش از ایناها پر بود،  منم شروع کردم به خندیدن و  او بیشتر خندید، او دیگر تکیه گاه نمیخواست‌.

در خلال تمام خنده هایمان اشکهای پنهانی بود که تمام شده بودند. 

او آهسته به من گفت: رویا؛ انقدر تجربه های تلخ داشتم و اموختم که رها شده ام. آزاد شدم و کار درست رو انجام میدم هرچقدر دردناک؛ باید قوی بود دیگه فرقی نمیکنه بقیه راجع بهت چی فکر میکنن یا چی میگن

آموختم رها باشم و فراموش نکنم هرکسی انتخابی داره و هرکسی مسیر زندگی خودش رو داره حتی کسانی که ازدواج کردن، پس هر کسی مسئول انتخاب های خودشه!

تنهایی و خود معنوی یمان تنها گزینه هایی از خودمان هستند که رهایمان نمیکنند؛ مابقی قسمتی از پازل زندگی یمان  هستند که جدا از ما حساب میشوند. 

خنده هایمان تمامی نداشت✌


یاد گرفتم وقتی یک نفر را دیوانه وار دوست دارم، ازش فاصله بگیرم .

هیچ تضمینی وجود نداره وقتی مجنونم خوشبخت باشم . 

چه معنایی داره وقت هایی هست از خوشحالی مست و  وقت هایی نیست از دلتنگی تهی باشم !

چه معنایی داره که وابسته باشم و خوشبختی من در گروی جان و تن دیگری باشه !

یاد گرفتم عاشق خودم باشم .

هیچ انرژی تاابد وجود نداره که من یا شما را شاد نگه داره جز خودمان !

یاد گرفتم آرامش و خوشبختی درون خودم است، نه در آغوش نه در حلقه نه در ازدواج و نه در کادو و پول و ماشین دیگری نیست.

خوشبختی حتی در دوست داشته شدن هم نیست.

خوشبختی وقتیه که آزاد از هر قید و انتظاری یم.

خوشبختی در قلب من است که دوست میدارم.

خوشبختی وقتیه که خودم را دوست دارم.

خوشبختی ارامشی هست که دارم و میبخشم به دیگری. 

یادگرفتم کسی را کنارم نگه دارم که یجور ساده دوستش دارم نه دیوانه وار ، قطعا اینجوری شانس داشتن  خوشبختی و ارامش برای طرفین بالاتره !


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها